یک نفر در همین نزدیکی ها
چیزی
به وسعت یک زندگی برایت جا گذاشته است ...
خیالت راحت باشد
آرام چشمهایت را ببند
یکنفر برای همه نگرانی هایت بیدار است
یکنفر که از همه زیبایی های دنیا
تنها تو را باور دارد ...
باد
به نوازش گیسوان من بیا
و فریاد مرا با خود ببر
بی وفا یان را به تو سپرده ام
آنان که در دل خود سنگ رو یانده بودند
و تنهایی را به من آموختند
و آنان که خود از سنگ بودند
و آتش را در دل من بر افروختند...
بقیه در ادامه...
ادامه مطلب...
دوستي مي گفت شعر كوچه ات
همچنان روشنگر دلهاي ماست
گفتمش: از كوچه ديگر دم مزن
زانكه شعر و عشق از كوچه جداست
نيك بنگر هر طرف در هر گذر
نام خون آلوده اي بر كوچه هاست
آمد و در عمق دلها جاگرفت
نور خود از عالم بالا گرفت
در شبی تاریک،ماه عرشیان
برزمین آمد دل از دنیا گرفت
ماه آهسته به زیر ابر شد
او،ز شرم روی او،رو را گرفت
بر فراز کهکشان معرفت
با دو خورشید درخشان پا گرفت
ساغر عشق از دل مینا کشید
از کف ساقی حق،صهبا گرفت
شد زبان عاجز ز وصفش بیگمان
چون به گلزار وفا ماوا گرفت
آب را بر آب داد و تشنه رفت
آبرو را از رخ دریا گرفت
غم چرا باید ز روز واپسین
مهر او از جان همه غمها گرفت
نیست تنها قلب محزون جای او
آمد و در عمق دلها جاگرفت
احمد قنبری نیا(محزون کرمانی)