mahani
نگارش در تاريخ پنج شنبه 17 اسفند 1391برچسب:, توسط jahan

http://rezasafe.com/blog/wp-content/uploads/2012/10/mehdi-akhavan-sales.jpg

شب است


    شبی آرام و باران خورده و تاریک


               کنار شھر بی غم ، خفته غمگین ، کلبه ای مھجور

 

بقیه در ادامه مطلب...


ادامه مطلب...
نگارش در تاريخ چهار شنبه 2 اسفند 1391برچسب:, توسط jahan

http://kamyab.ir/wp-content/uploads/2013/02/gonjeshkWwW.Kamyab.IR_.jpg

نگاه ها هراسان به ابراهیم و آتش بود. در این میان گنجشکی به آتش نزدیک می شد و بر می گشت.
از او پرسیدند: ای پرنده چه کار می کنی؟
پاسخ داد: در این نزدیکی چشمه آبی است و من مرتب نوک خود را پر از آب می کنم و آن را روی آتش می ریزم.
گفتند: ولی حجم آتش در مقایسه با آبی که تو می توانی بیاوری بسیار زیاد است و این آب فایده ای ندارد.
گفت: من شاید نتوانم آتش را خاموش کنم اما این آب را می آورم تا آن هنگام که خداوند از من پرسید وقتی که بنده ام را بدون گناه در آتش انداختند تو چه کردی؟
پاسخ دهم: هر آن چه را که از توانم بر می آمد ...

و خوشا به حال گنجشکان سرفراز

نگارش در تاريخ چهار شنبه 2 اسفند 1391برچسب:, توسط jahan

http://upload.tehran98.com/images/1hrdz5vgp89jq1gv12az.jpg

چه غریب ماندی ای دل! نه غمی ، نه غمگساری
نه به انتظار یاری ، نه ز یار انتظار...

 

بقیه در ادامه مطلب...

 

 

 


ادامه مطلب...
نگارش در تاريخ چهار شنبه 2 اسفند 1391برچسب:, توسط jahan

نگارش در تاريخ چهار شنبه 2 اسفند 1391برچسب:, توسط jahan

 ارغوان شاخه همخون جدا مانده من

 آسمان تو چه رنگ است امروز؟

  آفتابی ست هوا؟

  یا گرفته است هنوز ؟

 

بقیه در ادامه مطلب...

 


ادامه مطلب...
نگارش در تاريخ چهار شنبه 2 اسفند 1391برچسب:, توسط jahan

در بندر آبی چشمان

 باران رنگ های آهنگین دارد


بقیه در ادامه...

 


ادامه مطلب...